مامان بریم مس جد
امروز خیلی دلم می خواست برم زیارت عاشورا اما احساس می کردم تو اذیت می شی بعدشم راحت نمی ری مهد کودک و گریه می کنی برای همین تو دلم سلام زیارت عاشورا رو خوندم و راهی مهدکودک شدیم نزدیک مهد شده بودیم که تو گفتی مامان بریم مسجد من اهمیت ندادم ولی تو باز اصرار کردی منم خوشحال دستتو گرفتم رفتیم مسجد . تو مسجد محیا هم بود رژین هم اومد و سه تایی حسابی بازی کردید و خندید و البته شلوغ کردید... الهی قربونت برم ، فدات بشم ، قند عسلم ... کوچولوی من از همین حالا جلوی خودمو می گیرم که بهت نگم چقدر دوستت دارم چه برسه وقتی بزرگ می شی . همه ازم ایراد می گیرن چرا هی قربون صدقه ات می رم ولی باید از تو پرسید که چنین خوب چرایی. خوشگل مامانی ...